یک موضوعی که همیشه برای من مشکل بوده و حتی برام مشکل ساز شده موضوع فیدبک دادن و فیدبک گرفتن هست. برای همین سعی کردم یکم در موردش نوشته بخونم و اینجا بنویسم.
مهم ترین چیزی که در مورد فیدبک باید تو ذهنمون باشه اینه که هدف فیدبک چیه؟
هدف فیدبک رشد و یادگیری هست. حالا میخواد رشد و یادگیری یک فرد یا یک محصول یا یک پروسه یا هر چیز دیگه باشه. وقتی این ذهنیت رو داشته باشیم عملا خیلی از مسائل خودبهخود حل میشن. اگر این فیدبکه به هر شکلی بد داره بیان میشه این مشکل فیدبک دادن اون آدمهس که اشتباهه و خود فیدبک در جهت رشد ماست. با این تعریف دیگه ما چیزی به عنوان فیدبک منفی نداریم. چون همه فیدبک ها هدف رشد و یادگیری دارن، پس همه فیدبک ها مثبت هستن.
حالا ما میتونیم فیدبک هارو به ۲ بخش فیدبک بهبودی و فیدبک تشویقی تقسیم کنیم.
فیدبک تشویقی چیه؟ اون فیدبکی که ما نقطه مثبت یک کاری یا یک رفتاری رو دیدیم و میخوایم این موضوع رو به اون آدمه انتقال بدیم که این رفتار رو ادامه بده.
و فیدبک بهبودی چیه؟ اون فیدبکی که ما نقطه منفی یک کاری رو دیدیم و فکر میکنیم اگر این کاره به یک شکل دیگه انجام بشه، میتونه نتیجه بهتری هم داشته باشه.
مرز بین فیدبک تشویقی و تعریف همون رشد و یادگیری هست و مرز بین فیدبک بهبودی و غر زدن و تیکه انداختن هم همون رشد و یادگیری هست.
اینجا یک سوال مهم پیش میاد، اونم اینکه اصلا چطور فیدبک بدهیم؟ برای فیدبک دادن من مدلهای مختلفی دیدم که به نظرم یک مدل ساده و خوب، مدل SBI هست.
این مدل از سه قسمت situation و behaviour و impact تشکیل شده.
۱. قسمت موقعیت میگه اول شرایط خاصی که اون اتفاق افتاده رو توضیح بده.
۲. قسمت رفتار میگه بیا اون رفتاری که دیدی رو بدون قضاوت توصیف کن.
۳. قسمت اثر میگه بیا توضیح بده این رفتار چه تاثیری روی ما و دیگران میزاره.
۴. و بعد راجبش مکالمه شکل بده.
مکالمه بعدش کمک میکنه ما بفهمیم توضیح اون آدمه چیه، مطمئن بشیم که متوجه حرفمون شده، یا میتونیم به اون آدمه کمک کنیم چطور رفتارش رو اصلاح کنه یا از تجربههامون بگیم.
پس طبق این مدل فیدبکهایی مثل تو چقد خوب کار میکنی، تو خیلی بی مسئولیتی، این نوشته خیلی خوبه یا چقدر تو بد کار میکنی اصلا فیدبک نیستن. چون نه باعث رشد و یادگیری میشن، نه مکالمهای شکل گرفته و نه آدما میفهمن که کجای کارشون خوب بوده یا کجای رفتارشون بیمسئولیتی بوده.
اگر بخوایم یکم کلی تر به قضیه نگاه کنیم میتونیم اینجوری مرور کنیم که فیدبکی خوبه که …
قابل اجراست و داخلش پیشنهاد هم وجود داره.
به موقع و در زمان مناسب بیان میشه.
به صورت مکالمه دو طرفه جزییاتش مشخص میشه.
پیشفرضمون این نباشه که لزوما فیدبک ما درسته.
به طرف مقابل حس همدلی میده.
طرف دیگه ماجرا اینه که ما چطور فیدبک دریافت کنیم. به نظر من این خیلی راحت تر از فیدبک دادن هست. فقط کافیه:
حول فیدبک مکالمه شکل بدیم.
حرف طرف مقابل رو paraphrase کنیم.
نشون بدیم بابت مسئله ای که ایجاد شده بی تفاوت نیستیم.
بگیم که کاری که انجام دادیم چی بوده.
بگیم و بپذیریم که چه تاثیری روی فرد مقابل داشته.
به طور مشخص بگیم که دفعه بعدی میخوایم چیکار کنیم.
من سعی کردم خیلی کوتاه و احتمالا کاربردی توضیحاتی در مورد موضوع فیدبک بدم. اگر نظری دارید خوشحال میشم از طریق ایمیل یا کامنت با من درمیون بذارین.
متن خیلی روون و دوستانه نوشته شده، برای من کاملا قابل درک بود و آموزنده، با اینکه به عنوان یک کوچ، فیدبک دادن و گرفتن رو بارها تمرین کردم، اما انگار باز هم این متن یه یادآوری به موقع و تاثیرگذار بود. و تفکیک دو مدل فیدبک با عنوان به تشویقی و بهبودی برام جدید بود.